توجه کردن، آگاه بودن. وارسی کردن. (ناظم الاطباء). سرکشی. تحقیق. تفتیش کردن. (یادداشت مؤلف). - رسیدگی کردن به کارها، سرکشی نمودن بدانها. تفتیش و تحقیق از آنها. وارسی کردن به آنها. (یادداشت مؤلف)
توجه کردن، آگاه بودن. وارسی کردن. (ناظم الاطباء). سرکشی. تحقیق. تفتیش کردن. (یادداشت مؤلف). - رسیدگی کردن به کارها، سرکشی نمودن بدانها. تفتیش و تحقیق از آنها. وارسی کردن به آنها. (یادداشت مؤلف)